سردار شهید حاج حسین پورجعفری رفیق 40 ساله حاج قاسم سلیمانی است که شاید کمتر کسی او را می شناسد و به قول پسرش چون علاقه ای به پست و مقام های دنیایی نداشت سعی می کرد گمنام بماند ولی ناگفته هایی در زندگی این سردار بزرگ وجود دارد که برای اولین بار از بان پسرش منتشر می شود.

به گزارش پایگ خبری دیار نخل به نقل از “راه آرمان” روز گذشته با انتشار خبر شهادت سردار سلیمانی و ۱۰ نفر از همراهان ایشان موجی از ماتم سراسر ایران اسلامی را فراگرفت، سردار سلیمانی محبوب ترین ژنرال نظامی در جهان است که برای نه تنها ایرانی ها بلکه همه مظلومان و مستضعفان جهان، حکم مالک اشتر زمان را داشت.

اما در بین شهدای جنایت دیروز، دوست و رفیق دیرین سردار سلیمانی هم حضور داشت، حاج حسین پورجعفری رفیق ۴۰ ساله حاج قاسم را می گویم؛ سرداری متواضع و مخلص که دست راست حاجی محسوب می شد و هر جا حاج قاسم بود او نیز در کنار او حاضر می شد.

سردار حاج حسین پورجعفری که در سال ۱۳۴۵ در شهر گلباف از توابع شهر کرمان در یک خانواده مذهبی وپرجمعیت ( ۹ خواهر و برادر داشت) چشم به جهان گشود، رزمنده جانبازی است که از دوران جنگ تحمیلی همانند سردار سلیمانی جان را در کف دست گرفته و مدام از این جبهه به آن جبهه می رفت، او نیز از جمله افرادی است که جنگ هیچ وقت برایش تمام نشد و پا در رکاب، به سمت مبارزه با جبهه باطل حرکت می کرد.

شهید پور جعفری ۴ فرزند دارد، دو پسر و دو دختر، از سال ۶۱ وارد سپاه شد و با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه می شود که بعد از مدتی مجروح شده و ۱۲ مهره کمر ایشان به شدت آسیب می بیند به نحوی که تا یکسال نمی توانسته از جایش بلند شود.

بعد از یکسال با لطف و عنایت خداوند و به شوق خدمت به ایران اسلامی، جانی دوباره گرفته و وارد لشکر ۴۱ ثارالله می شود و بعد از آن از سال ۷۶ با سردار سلیمانی وارد نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و از همان سال های جنگ تا روز شهادت شان همه جا با حاج قاسم بود.

محمد علی پسر کوچک سردار شهید حسین پورجعفری است که از پدرش برای ما این چنین می گوید: پدر من فرد متواضع و آرامی بود، وقت های بیکاری خود را در مسجد می گذراند، برای کارش زیاد وقت می گذاشت و دنیا و پست و مقام های دنیایی علاقه ای نداشت و دوست نداشت اسمش بر سر زبان ها بیفتد و می گفت کارهای من را خدا باید ببیند که می بیند.

او ادامه داد: پدرم بسیار محفوظ به حیا بودند و زمانی که با خانم ها صحبت می کرد سرشان پایین بود و رنگ شان سرخ می شد، به صله ارحام بسیار پایبند بود و حتی اگر می شد در حد ۱۰ دقیقه با اقوام دیدار می کردند و هر زمان که کرمان می رفتند اولین جایی که می رفتند سر قبر پدر و مادرشان بود.

پسر شهید خاطره ای از پدر را برای ما بازگو کرد و گفت: پدر یکبار به حاج قاسم گفته بود من باید بازنشسته شوم و فکر می کنم دیگر توانایی همراهی با شما را ندارم، حاج قاسم که پدرم را خوب می شناخت به او گفته بود تو یک هفته برو استراحت کن بعد اگر خواستی با بازنشستگی ات موافقت می کنم.

وی افزود: پدرم قبول کرد و این یک هفته را با مادرم به کرمان رفت و بعد یک سفر مشهد رفتند، یک هفته که تمام شد خودش دلش برای حاج قاسم و کار تنگ شد و منتظر بود حاجی به او زنگ بزند که سر کارش برگردد که یک نفر از طرف حاجی به سراغ او امد و گفت نمی خواهی سر کارت برگردی، پدر من هم که مشتاقانه انتظار چنین لحظه ای را می کشید بی درنگ برگشت و همیشه اشتیاق این را داشت که در کنارحاج قاسم در این جبهه حضو پیدا کند و می گفت من هیچ وقت حاجی را تنها نمی گذارم.

محمد علی در ادامه صحبت هایش می گوید: حاج قاسم هم همان موقع به پدرم گفته بود ما از ابتدا با هم بودیم و تا آخر با هم می مانیم و فقط قبر می تواند ما را از هم جدا کند و واقعا این چنین شد.

او در ادامه از پیش بینی حاج قاسم در خصوص شهادت شان برای ما گفت و عنوان کرد: حاج قاسم که عید نوروز امسال برای دلجویی از مادرم که به تازگی مادرشان را از دست داده بودند به منزل ما آمدند و خطاب به مادرم گفتند: “سلام بر همسر شهید “.

محمد علی می گوید: ما هر چه داریم از رهبرمان داریم و پدر من و حاج قاسم سلیمانی سربازان مقام معظم رهبری بودند و جان خود را فدا کردند تا این انقلاب و این کشور همچنان محکم و استوار به رهبری آیت الله خامنه ای پابرجا باشد و البته حاج قاسم و پدر من سال ها در انتظار شهادت بودند و به آرزوی خود رسیدند.

این فرزند شهید به آمریکایی ها که پدرش را به شهادت رساندند گفت: گمان نکنید که با شهادت سردار سلیمانی، پدر من و همه شهدایی که با آن ها بودند می توانید پرچم مقاومت را پایین بکشید، ایران مالک اشتر پرور است و امثال حاج قاسم سلیمانی های زیادی را در دل خود پرورش داده است.

او ادامه داد: آمریکا ادعای ابرقدرتی می کند ولی قدرت آن ها پوشالی است و قدرت واقعی در دستان مردانی است که به یاری مظلومان جهان به پا خواستند  و امروز با رفتن آن ها جهانی داغدار شده است.

پسر کوچک شهید بیان کرد: ما شهدای زیادی را تقدیم این انقلاب واسلام کردیم، از شهدای جنگ تحمیلی گرفته تا شهدای مدافع حرم ومطمئن باشید که راه آن ها ادامه دارد و انتقام سختی از شما برای این کارتان گرفته می شود.

محمدعلی که در رشته خلبانی به تازگی فارغ التحصیل شده است در پایان با بغضی گلو گیر به ما گفت: یکی از بزرگ ترین آرزوهای من این بود که بتوانم خلبان پروزاهای سردار سلیمانی و پدرم به سوریه و بغداد باشم ولی متاسفانه فرصتی برای محقق شدن آرزوی من باقی نماند ولی مطئن باشید همانطور که این حسرت در دل من ماند،همرزمان پدرم و سردار سلیمانی، حسرت های بزرگی را بر دل دشمنان آن ها برجای خواهند گذاشت.

انتهای پیام/