سریال «بچه مهندس» در فصل چهارم خود با تغییرات زیادی همراه شده، از تغییر بازیگر نقش اول آن تا کارگردنی سریال که تا اینجای کار توانسته دست و پا شکسته مخاطب را با خود همراه کند.

به گزارش پایگاه خبری دیار نخل، سریال «بچه مهندس» در این چند ساله یکی از سریال های ثابت «ماه رمضان» شبکه دو بوده است؛ سریالی که جدای از خوب بودن یا نبودن آن، بی ارتباط با این ماه، صرف پر کردن کنداکتور به عنوان سریال ماه رمضانی پخش شده است و در هر ماه دیگری از سال نیز این امکان وجود داشت که به آنتن برسد.

البته این ماجرا ارتباط چندانی به این سریال ندارد و رویه تلویزیون در این چند ساله همین بوده که سریال های ماه رمضانی آن، تقریبا هیچ ارتباطی به لحاظ مضمون با این ماه ندارند و قابلیت پخش در هر زمان دیگری دارند. پیش از آن سریال هایی نظیر «صاحبدلان، میوه ممنوعه، او یک فرشته بود» و … که از سریال های پرمخاطب سیما به شمار می روند، لااقل نام و نشانی از رمضان در آن ها وجود داشت و روایتگر قصه ای جذاب بودند.

فصل چهارم سریال «بچه مهندس» تا به اینجا به نیمه رسیده و در این مطلب، گذری کوتاه به این سریال داشته ایم و نقد مفصل تر را به بعد از پایان سریال موکول می کنیم.

فصل چهارم این سریال در حالی به آنتن می رسد که پیش از پخش، خبر تغییر بازیگر نقش اول این سریال رسانه ای می شود. تغییری که می تواند باعث ریزش مخاطبان این سریال و به گونه ای غیر حرفه ای قلمداد شود؛ اما محمدرضا رهبری که جایگزین روزبه حصاری در نقش «جواد جوادی» دراین فصل شده، تا اینجا توانسته با بازی به نسبت قابل قبول خود، مخاطب را با خود همراه کند تا خلا این جایگزینی به فراموشی سپرده شود.

اما داستان «بچه مهندس» به این جابجایی بازیگران ختم نمی شود؛ سه فصل قبلی این سریال را علی غفاری کارگردانی کرده است و یکباره نام احمد کاوری برای هدایت فصل چهارم این سریال رسانه ای می شود. کاوری در گفت و گو با فرهیختگان در این باره می گوید:« زمانی که وارد پروژه شدم ۱۰ روز بعد کلید زدیم. در این ۱۰ روز لابه‌لای فیلمبرداری توانستیم قصه را تغییر دهیم یا به مشورت بگذاریم که به این شکلی که الان می‌بینید، دربیاید من مشغول کاری بودم و علی غفاری(کارگردان سه فصل قبلی بچه مهندس) به‌عنوان یکی از همکاران قدیمی و دوستان خیلی خوب به من زنگ زد که بچه مهندس را می‌خواهم کار کنم ولی یک کاری دارم و طول می‌کشد و اگر می‌شود یک ماه به‌عنوان جایگزین به من کمک کن. من هم روز اول به خاطر ایشان و آقای سعدی تهیه‌کننده‌ای که سال‌هاست، همدیگر را می‌شناسیم و کارهای مختلفی با هم انجام دادیم پذیرفتم این کار را انجام دهم ولی وقتی وارد شدم کار ایشان طولانی شد و من در عمل انجام‌شده قرار گرفتم و جلو رفتم و این آغاز این همکاری شد»

به نقل از صحبت های احمد کاوری، پس از اینکه ده روز به پروژه اضافه شده، کار را کلید می زند و در همان زمان فیلمبرداری، تغییراتی در فیلمنامه ایجاد کرده است. البته طبیعی است و این حق هر کارگردانی است که قصه خود را جلوی دوربین ببرد ولی مخاطبی که سه فصل با این سریال همراهی کرده، حق دارد بداند که سرانجام شخصیت هایی که تا به حال با آنها همذات پنداری کرده و در سریال وجود داشته، چه شده اند؟ «مسعود و قاسم» که در فصل قبل از دوستان صمیمی جواد بودند، به یکباره با هیچ توضیح قانع کننده ای در این فصل ناپدید می شوند و مخاطب هیچ سیگنالی از سرنوشت آن ها به دست نمی آورد.

نکته دیگری که در این سریال به چشم می آید، بیش از حد ساده انگاری مسائل پیچیده است؛ در قسمت نخست این سریال پهپاد دشمن در کمترین زمان ممکن و فقط با نشان دادن چند سکانس از دکتر توفیقی و سرعت بالای ایشان در کار با کیبورد لب تاپ، این پهپاد در جایی که دکتر می خواهد فرود می آید و حتی پس از فرود و رفتن نیروها به بالا سر پهپاد، دوباره با چند بار کیبورد بازی، دکتر توفیقی مانع انفجار آن می شود. تصاویری که با نیت مهارت نیروهای خودی در امنیت اطلاعات و هوافضا قرار بوده به خروجی برسد، اما در شکلی کاملا کودکانه، در نهایت به تمسخر مخاطب ختم می شود.

بردن قصه سریال به فضای امنیتی و ترور نیروهای علمی خرده داستانی است که به این مجموعه اضافه شده و تا اینجای کار شاید اتفاقا به جذابیت ماجرا کمک کند؛ اما باز در ساده ترین و تیپیکال ترین شکل ممکن استفاده از بازیگرانی با چهره بدمن، نشان دادن آن ها در اتاقی که فقط پای یک سری مانیتور هستند و ناکارامدی آن ها در انجام ساده ترین عملیات ها در مسیر همان «ساده انگاری مسائل پیچیده» جلو می رود.

امیدواریم در نیمه پایانی این فصل، سریال به شکلی جلو برود که لااقل مخاطب انگیزه ای برای دنبال کردن فصل های بعدی داشته باشد؛ چون با رویه ی بی منطقی که چند سالی است گریبان گیر سریال های سیما شده است، با همین دست فرمان باید تا «بچه مهندس ۱۰» جلو برویم.

انتهای پیام/